جدول جو
جدول جو

معنی عرق آلوده - جستجوی لغت در جدول جو

عرق آلوده
(اَمْ تَ/تِ)
پوشیده شده از خوی و عرق. (ناظم الاطباء). عرق آلود. رجوع به عرق آلود شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَمْ دَ / دِ)
پوشیده شده از خوی و عرق. (ناظم الاطباء). آنکه عرق کرده باشد. (آنندراج). آلوده به عرق. خوی آلوده:
ای بسا خانه تقوی که رسیده ست به آب
تا ز منزل عرق آلود برون تاخته ای.
صائب.
نقصان نکرد خضر ز سر چشمۀ حیات
جان را به جبۀ عرق آلود یار بخش.
میرزا صائب (از آنندراج).
و رجوع به عرق آلوده شود
لغت نامه دهخدا
(چِ دَ / دِ)
چرک آلود. آلوده به چرک. درن. مدرن. (منتهی الارب). رجوع به چرک و چرک آلود و چرکین شود
لغت نامه دهخدا
(غَ تَ / تِ)
غرض آلود. غرض آمیز. رجوع به غرض آلود و غرض شود، خودخواه و آلوده به خودکامی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
شرمگین. شرم آلود. شرمگن. شرمنده روی:
از حجاب حسن شرم آلودۀ لیلی هنوز
بید مجنون سربه پیش انداختن بار آورد.
صائب تبریزی (از آنندراج).
رجوع به شرم آلود شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از درد آلوده
تصویر درد آلوده
درد ناک دردمند. توام با درد. ته نشین (شراب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چرک آلوده
تصویر چرک آلوده
چرکین چرک آلود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرض آلوده
تصویر غرض آلوده
آنچه به غرض آلوده باشد غرض آمیز: اخبار غرض آلوده سخنان غرض آلوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرد آلوده
تصویر گرد آلوده
آلوده بگرد و غبار گردناک گردزده غبارآلود اغبر
فرهنگ لغت هوشیار